غریبه؛ سریالی تاریخی درام ساخته رونالد دی مور است. داستان مجموعه با پایان جنگ جهانی دوم در بریتانیا آغاز می شود جایی که پرستار مجربی تصمیم می گیرد تا به Inverness اسکاتلند بروند. او در هنگامی که در جستجوی منشا صدای عجیبی در بین آثار تاریخی منطقه است از هوش می رود و پس از به هوش آمدن خود را درمیانه دوران پرهیاهوی سال 1743 می یابد…
سوک جی وون و یون جی وون هر دو در یک روز و با یک نام متولد شدهاند و دشمنان دیرینه خانوادگی هستند. آنها در یک مدرسه تحصیل کردند، اما همیشه با یکدیگر رقابت داشتند و با دیدن هم به یکدیگر حمله میکردند. بعد از گذشت چند سال، سوک جی وون که به عنوان رئیس دبیرستان دوکموک بازگشته، دوباره با یون جی وون که یک معلم ورزش شده، روبرو میشود…
در دوران چوسان، اوک ته یونگ یک کارشناس حقوقی است. او باهوش، سختکوش و ورزشکار است. او در هر شرایطی به دیگران کمک می کند به همین دلیل اطرافیانش او را دوست دارند. اما او رازی دارد؛ نام، شوهر و موقعیت اجتماعیاش همه جعلی هستند. او به طور اتفاقی با “چون سونگ وی” ملاقات میکند. کسی که در سراسر کشور سفر میکند و داستانها را برای مردم بازگو میکند…
جونگ وون یک آهنگسار، ناخواسته وارد یک ازدواج قراردادی با این جی میشود؛ زنی که در شرکت NM با خدمات ازدواجهای قراردادی مشغول به کار است و خودش تاکنون چهار ازدواج قراردادی داشته است. یک روز، صندوقی اسرارآمیز از دریاچه بیرون کشیده میشود که آنها را به گرداب اسرار پشت پرده شرکت NM میکشاند…
بک سا اون از یک خانواده سیاسی برجسته، به جوانترین سخنگوی رئیسجمهور کره تبدیل شده است. او سه سال پیش با هونگ هی جو ازدواج کرد. هونگ هی جو به دلیل حادثهای که در کودکی برایش اتفاق افتاده، نمیتواند صحبت کند. او به عنوان مترجم زبان اشاره در دادگاه و تلویزیون کار میکند. ازدواج این دو عمدتاً به دلیل مصلحت صورت گرفته و آنها فقط وانمود میکنند که زوج خوشبختی هستند. روزی، هونگ هی جو توسط فردی ناشناس ربوده میشود و این اتفاق زندگی زناشویی آنها را تغییر میدهد…
بونگ چول هی، یک مرد مجرد است که تمام دلایل لازم برای دوری ازدواج را دارد. در این درام، جونگ ها نا، یک کارمند دولتی که به ازدواج اعتقادی ندارد، به تیم “تشویق به ازدواج” منصوب میشود که هدف آن ترغیب بونگ چول هی به ازدواج است…
در این مجموعه با معروف ترین ابر قهرمان جهان و محبوب ترین خبرنگار در کتاب های کمیک همراه خواهید شد. آن ها با استرس، فشار و مشکلات ناشی از پدر و مادر بودن در جامعه ی امروزی دست و پنجه نرم می کنند…
کسی هه جورا دوست ندارد زیرا هیچکس از جمله خودش نمی داند که پدر واقعیش کیست. او به دلیل نداشتن خانواده، زندگی سرگردان و بدون هدفی دارد. روزی هه جو تصمیم میگیرد تا پدرش را پیدا کند و در این مسیر، جو جه می، نامزد سابقش، با او همراه میشود…
چه یونگ جو، عضو سابق نیروهای ویژه، اکنون به عنوان فروشنده مشروبات الکلی کار میکند. او به عنوان پادشاه فروش شناخته شده است، اما شعبهاش در آستانه تعطیلی است. برای جلوگیری از تعطیلی، او مأمور میشود تا یک آبجو جدید که توسط یون مین جو، مدیرعامل و متخصص آبجوسازی تولید شده را بفروشد. مین جو مرد حساسی است که در یک منطقه روستایی آرام زندگی میکند تا روی کار خود تمرکز کند، اما با ورود یونگ جو زندگیاش دستخوش تغییر میشود…
اکیویلجیم یک خانم تحصیلکرده، مدرن و رئالیست است که بعد از طلاق از شوهرش با صلابت تمام زندگیش را با دو دخترش چیمن و دوعا ادامه میدهد و آنها را با ارزشهایی که باور دارد تربیت میکند. دوعا که در رشتهی دندانپزشکی تحصیل میکند، در همان سال اول دانشگاه بخاطر حامله شدنش تصمیم به ازدواج میگیرد و باعث ناامیدی کیویلجیم میشود ولی شوک اصلی زمانی به او وارد میشود که با خانوادهی محافظهکار دامادش آشنا میشود و تفاوت فرهنگی بین خودشان را میبیند…